˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
27 / 4برچسب:, :: 3:22 :: نويسنده : وحید غم مخور شعر مهدوی شعر در باب امام زمان عج
غم مخور
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان روزی شود گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور هان نومید مشو چون واقف نئی از سرﱢ غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور ای دل ارسیل فنا،بنیاد هستی بر کند چون ترا نوحست کشتی بان غم مخور در بیابان گر به شوخ کعبه خواهی زد قدم سززنش ها گر کند خار مغلیان غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است ومقصد بس بعید هیچ راهی نیست که آنرا نیست پایان غم مخور حال من در فرقت جانان وابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوتشب های تار تا بود وردت دعا ودرس قرآن غم مخور نظرات شما عزیزان:
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
|